نمونه مشخصش اينكه چيزي شبيه به پول مجازي و الكترونيكي يا همين اينترنت بانك و درگاه پرداخت و پايانه فروشگاهي كه تفاوت نسل ما و پدران ماست، مرز اطلاعاتي پررنگي بين پدرها و پدربزرگهاي ما نميكشيد. خلاصه اينكه اتفاق فناورانه يا حتي اجتماعي خاصي بين اين دو نسل رخ نداده بود و دقيقا به همين دليل، اگر پدر يا فك و فاميل پولداري در خانواده پيدا ميشد كه از توانايي مالي خوبي برخوردار بود، راحتتر ميشد ذهنش را با ايدههاي سادهاي مثل راه انداختن مغازه، صادر كردن جنس و راههاي مشابهي كه ريسك كمي داشتند و هميشه هم جواب ميدادند، آماده سرمايهگذاري كرد. اما در اين دوره و زمانه كار سختتر شده است. ميخواهيم درباره 5 موضوع مهمي حرف بزنيم كه قبل از رفتن پيش هر سرمايهگذاري بايد به آنها فكر كنيد؛ موضوعاتي كه داشتن پيشزمينه قبلي و مرورشان باعث ميشود دست پر به جلسه كاري يا گپ و گفت دوستانهتان براي تأمين بودجه برويد و خوشحال از جلسه بيرون بياييد.
- قبل از هر كاري ببينيد چقدر پول نياز داريد
بدون اينكه به نقشه راه يا مسيري كه پيش رو داريد فكر كنيد، دودوتا چهارتا كنيد كه دقيقا چقدر پول نياز داريد. همه خرجها را روي حساب و كتاب دقيق ببنديد. به اين فكر نكنيد كه 3ماه بعد چقدر پول دستتان آمده يا سر سال چقدر سود كردهايد. اين مربوط به طرح كسبوكارشماست. ولي در مرحله اول ايدهتان را مكتوب و روند راهاندازياش را مرحله به مرحله در ذهنتان مجسم كنيد. فكر كنيد الان پول دستتان رسيده. براي شروع چه ميكنيد؟ و در ادامه سراغ چه كاري ميرويد؟ همه جزئيات راهاندازي كار كه نياز به خرج دارند را ليست كنيد و ببينيد جدا از هزينههاي جاري كه بعدا پديد ميآيند و اگر ايدهتان خوب باشد و به سود برسد از پسشان برميآييد، اول كار چقدر پول نياز داريد. اين موضوع به شما كمك ميكند كه وقتي سرمايهگذار از شما پرسيد چقدر پول نياز داريد؟ نگوييد هر چه بيشتر بهتر. اين بدترين جواب ممكن است و نشان ميدهد به هيچچيز فكر نكردهايد. خرجها را ليست كنيد و عناوين مهمترينها را براي روز جلسه آماده كنيد.
- ببينيد با خودتان چندچنديد
چقدر پول داريد؟ جواب اين سؤال در لحظه اول ساده است اما اگر واقعا بخواهيد ببينيد چقدر پول داريد بايد بيشتر فكر كنيد. اگر لوازم دستدومي داريد كه بتوانيد بفروشيد ممكن است سرمايه كمي برايتان جور شود. ضمنا اگر كاري بلد باشيد كه در كوتاهمدت بتواند برايتان پول بسازد اتفاق خوبي است. مثلا اگر زبانتان خوب است، كامپيوتر بلديد يا هر توانايي ديگري داريد كه ميتواند در كوتاهمدت برايتان تبديل به پول شود؛ از خودتان دريغ نكنيد. اين هم يك اصل است كه كار عار نيست. براي رسيدن به هدف اصلي و راه انداختن كاري كه برايش برنامه ريختهايد از هر راهي كه بلديد پول در بياوريد. كسي شما را بابت انجام هيچ كاري مسخره نميكند. مسخره كردن كار آدمهايي است كه خودشان كاربلد نيستند. در همين كشور خودمان مديران معروفي هستند كه بزرگترين برندهاي صنايع غذايي را ميگردانند و براي اينكه سرمايه اوليهشان جور شود مسافركشي كردهاند؛ پس قبل از رفتن پيش سرمايهدارها گزارش كاملي از وضعيت دقيق ماليتان دربياوريد. ضمنا اگر چك برگشتي يا معوقه بانكي داريد حل و فصلش كنيد چون بانكها و سرمايهگذاران رسمي قبل از هر وامي استعلام ميگيرند. بدنامي اقتصادي هم چيز بدي است. اگر پولي از كسي قرض كردهايد كه با سرمايهدار موردنظرتان رفيق است، حتما حسابش را صاف كنيد.
- تيمتان را جمع كنيد
يكي از دغدغههاي مهم همه سرمايهگذاران اين است كه «شما كه اين همه ايده داري و حرفهاي خوب خوب ميزني، واقعا از پس كار بر ميآيي؟» آنها ميخواهند اطمينان پيدا كنند كه شما اينكارهايد و كارتان به نتيجه ميرسد و ميتوانيد قرضها را پس بدهيد. مشاور يك مؤسسه سرمايهگذاري ميگويد: «سؤال اصلي اين است كه آيا شما قبلا كاري در اين زمينه انجام دادهايد و تجربهاي داريد يا نه؟» يعني اگر شما تا حالا كارتان آشپزي بوده، شايد كسي براي راه انداختن رستوران به شما پول بدهد اما بعيد است كسي براي توليد ميكروچيپهاي كامپيوتري روي شما سرمايهگذاري كند. تيمتان را جمع كنيد و سعي كنيد بينشان آدمهايي باشند كه يا در حوزه خودشان سرشناس و معروفند يا سرمايهگذار به آنها اعتماد دارد. قبل از جلسه، اطمينان حاصل كنيد كه شما و مهرههاي كليدي تيمتان همه چموخمهاي تجارت هدفتان را ميدانيد و ميتوانيد درباره فرصتها و چالشهاي پيش رو و روشهايي كه شما براي مديريتكردنشان پيشبيني كردهايد حرف بزنيد.
- طرح «كسبوكار» را دقيق بنويسيد
نوشتن طرح كسبوكار كار راحتي است اما نياز به وقت گذاشتن دارد. طرحي كه مينويسيد بايد با عدد و رقم همراه باشد و چاشني خوشبيني جايي در آن نداشته باشد. براي شروع، «نرخ سوخت» يا burn rate كارتان را در بياوريد. اين نرخ نشان ميدهد كسب و كار شما كه هنوز به سود نرسيده، چقدر سرمايه اوليه ميخواهد، ماهي چقدر خرج دارد و بعد از چندماه به نقطه سر به سر شدن ميرسد؛ يعني دخل و خرج يكي ميشوند. داشتن تخمين نسبتا دقيق روي اين موارد و جمع هزينههاي سال اول (يعني سالي كه احتمالا سود كمي در آن خواهيد داشت يا اصلا سودي عايدتان نميشود) به سرمايهگذار كمك ميكند كه بفهمد اصلا ميتواند به شما كمكي كند يا نه. كساني كه براي نخستين بار وارد فضاهاي اينچنيني ميشوند، طرح «كسبوكار» خوبي نمينويسند چون زيادي خوشبين هستند. سعي كنيد با چندنفر كاربلد درباره طرحتان مشورت كنيد. ضمنا طرح شما بايد درباره اين 3 مورد هم حرف بزند: «چه كساني مشتريان شما هستند و بازار هدفتان چقدر بزرگ است، چطور مشتريان را متقاعد ميكنيد كه از محصول و خدمات شما استفاده كنند و هر مشتري جديد براي شما چقدر هزينه دارد؟» زماني كه اين جزئيات را نوشتيد، سعي كنيد حفظشان كنيد و رويشان تسلط داشته باشيد. «سرمايهگذار بايد حس كند كه شما بيشتر از هر كسي در حوزهاي كه درباره آن طرح نوشتهايد و مشغول صحبت هستيد اطلاع داريد.»
- سرمايهگذارهاي هدف را ليست كنيد
هر شخص حقيقي و حقوقي كه به ذهنتان ميرسد بنويسيد؛ فاميل، دوست، آشنا، بانكها، شركتهاي بزرگ حوزه مورد نظر، مؤسسههاي تأمين سرمايه يا هر شخص ديگري كه فكر ميكنيد ميتواند كمكتان كند. آزادانه ليست بنويسيد اما بسيار با دقت انتخاب كنيد. گرفتن سرمايه، اكثرا به معني پذيرش يك رابطه جديد است، پس بايد حواستان باشد هر كدام از سرمايهگذارها چه توقعي از شما و آينده كارتان دارند. بانكها كاري به كارتان ندارند و بازگشت اقساط وام برايشان كافي است اما اگر وارد مذاكره با شركتهاي بزرگ حوزه فعاليتتان شويد، ممكن است ايده شما را بهنحوي بخرند يا رويش سرمايهگذاري كنند. در مورد دوست و آشنا هم، هر كس توقعاتي دارد. پس سرمايهگذارها را ليست كنيد و وقت بگذاريد و وارد مذاكره شويد. بعد از اينكه نتيجه جلسه و گپ و گفت با هر كدام از آنها مشخص شد، انتخابها را مقايسه كنيد و ببينيد كدامشان بيشتر از همه كار شما را راه مياندازد اما تأثير كمتري روي آينده كاريتان دارد.
- كار آسان با سرمايه سخت!
در اين دوره و زمانه، كه پول حرف اول را در راه انداختن تقريبا هر كسب و كاري ميزند، گرفتن سرمايه به 2 دليل سختتر شده؛ اول اينكه احياي ايدههاي قديمي مثل همين راه انداختن مغازه، بهجهت ارزش بالاي «زمين» و هزينههاي سرسامآور رهن و اجاره و دكور و آب و برق و گاز، ريسك ايده را بالا برده؛ يعني ممكن است شما كلي هزينه كنيد اما طرحتان نگيرد و بدجور زمين بخوريد. دوم اينكه خيلي از ايدههاي كمريسكتر كه از فضاي مغازه و بازار دور باشند و زميني زير پا نداشته باشند، براي بزرگترها فضاي گنگي دارند و جز همسن و سالهاي خودمان (كه قاعدتا پول نقد كمتري نسبت به بزرگترهايي دارند كه بيشتر كار كردهاند و درآمد داشتهاند) كمتر كسي به سرمايهگذاري روي اين ايدهها اعتماد ميكند. اما اين پايان ماجرا نيست. هر مشكلي يك راهكار دارد و اگر واقعا فكر ميكنيد ايدهاي داريد كه اگر پول دستتان باشد سود ش قطعي است، مهم نيست كه شما دنبال گرفتن سرمايه ميلياردي از بانكها و شركتهاي تأمين سرمايه هستيد يا دنبال گرفتن چندميليون تومان از فك و فاميل، مهم اين است كه راه به سرانجام رساندن موفق ايدهتان را بلد باشيد.
نظر شما